بالاخره بعد از دو ماه موفق شدیم دکتر قدیمی را ببینیم. رامین خان قدیمی فوقتخصص داخلی است. بیماری مامان را همین دکتر قدیمی تشخیص داد و از همان روز شهرت به سزایی در خانواده ما کسب کرد.
اما برای من چیزی تشخیص نداد. خب لابد باید خوشحال باشم و هستم. اما از طرفی دردهایی که دارم به این خوشباوری و مثبتنگری ضربه میزند.
به هر حال دیروز بعد از دو ماه خانهنشینی چندین ساعت بیرون از خانه بودم. یک ماسک N95 از قبل داشتم که همان را زدم. دستکشهایی از جنس پلاستیک فریزر را هم دستم کردم. هوا گرم بود و تحمل ماسک برای چند ساعت در این هوای گرم واقعا طاقتفرسا بود.
وقتی برگشتیم مامان گزارش مراجعه به دکتر قدیمی را به طور مبسوط به خاله فرزانه داد. تا همین چند سال پیش به سختی میشد با خاله فرزانه بیشتر از ۱۵ دقیقه صحبت کرد. اما کرونا قرنطینه آورده و در قرنطینه آدم را غربت میگیرد. به همین دلیل حالا هر بار مکالمه مامان و خاله فرزانه به یکساعت میرسد.
البته قرنطینه علاوه بر غربت آسیبهای دیگری هم دارد. مثلا عماد از بس به مانیتور زل زده، چشمهایش کوچک شده است. دیشب عینک آفتابی زده بود که کسی متوجه نشود. البته وقتی با عینک آفتابی بروی توالت، دیگران مشکوک میشوند.
دولت جمهوری اسلامی از امروز تقریبا تمام محدودیتهای قرنطینهای داخل شهرها را برداشت. مسئولان! میگویند مردم اصول فاصلهگذاری هوشمند اجتماعی را رعایت کنند. این هوشمند بودن خیلی مهم است.
اینکه مثلا ۱۰۰ نفر آدم داخل صف منتظر دریافت سیمکارت بایستند دقیقا مصداق فاصلهگذاری هوشمند است! میخواهند به هر سرپرست خانوار معادل ۶۰ دلار وام بدهند و اقساط آن را ماهانه از ماهی ۳ دلاری که یارانه میدهند کم کنند و برای درخواست این ۶۰ دلار باید از طریق سیمکارتی که دریافت میکنید درخواست دهید.
بله سال ۱۳۹۹ دارد این طوری میگذرد. امروز در گروههای خانوادگی واتساپ و تلگرام همه متوجه این نکته شده بودند که این آخرین فروردین آخرین سالی است که با ۱۳ شروع میشود. همه دوست دارند قرن جدید جور دیگری بگذرد.