بختت پسر، اقبال سیاهت پسر.
بارون بیاد، همه یاد عاشقیاشون بیفتن، تو یاد بدبختیات. تو ببینی از سقف خونهات آب میاد.
هی بسوزه ریشه بیپولی، که تو اگه پول داشتی، این خونه رو اجاره نمیکردی.
بختت سیاهه پسره، تو این اوضاع، حتی یه شونه که سر تو بذاری روش واسه گریه نداری. تو چقدر بدبختی پسر، تو چقدر سهمت هیچی نیست از این دنیا.
این همه آدم، رنگ به رنگ، یعنی یکی، برای تو نیست. یکی نیست که دوستت داشته باشه، یکی نیست که حتی بخواد باهات حرف بزنه.
سهمت این نبود پسر. سهمت درد و ناخوشی نبود پسر. تو چیزی نمیخواستی به جز یه آدم، یه سقف محکم، یه عشق گرم.
بختت پسر، اقبال سیاهت پسر.
که چی بشه، سیگار نکشی، دودی نشی، که چی بشه، واسه کی مهمه، این تن با ریه دودی بره زیر خاک.
تو اصلا روی مدار جریان این جهان نمیچرخی، از مدار زدی بیرون، از چند سال پیش مسیرت منحرف شد و دیگهام درست نشد.
بختت سیاهه پسر، واسه یه پول سیاه باید هزار جور سیاه کاری کنی. بختت سیاهه پسر، یکی نیست توی زندگیت که آرومت کنه، وقتی میافتی تو چاله عمیق زندگی، از اون بالا برات نور بگیره و طناب بندازه.
سهمت این نبود پسر. سهمت از ۳۶ سال این نبود، همهاش با استخون لای زخم گذشت.
بختت پسر، اقبال سیاهت پسر…