احساس میکنم این روزا که ماجرای ChatGPT راه افتاده، شاید توی دل بعضی از بچههای محتوا کار خالی شده باشه.
این ابراز نظرات بعضا پوچ و خالی از هر گونه مبنای علمی بعضیها در لینکدین که با اومدن این چت بات ، افراد زیادی بیکار و بدبخت میشن هم به این ترس دامن زده.
من اینجا دو تا موضع مشخص دارم.
اول اینکه به عنوان یک انسان که از اومدن ماشین حساب به چای چرتکه کاملا منفعت داشته، بدون تردید از ChatGPT هم به نفع خودم استفاده میکنم.
مثلا اینکه یه سری از کارای تکراری که مغز اونها رو کاملا از روی عادت انجام میده و نیاز به هیچ فکر و خلاقیتی نداره، میسپارم به هوش مصنوعی.
این جوری هم خودم رو اسیر تکرار نمیکنم و هم اینکه زمان بیشتری دارم برای خلق کردن و ساختن.
دوم اینکه فرض کنیم هوش مصنوعی ما رو بیکار کرده، خب ما باید چیکار کنیم؟
آیا میتونیم فناوری رو از بین ببریم؟ میتونیم با ارتش بیکار شدهها به جنگ فناوری بریم؟
قطعا نمیتونیم چیزی رو متوقف کنیم یا باهاش بجنگیم که نمیتونیم ببینیمش یا لمسش کنیم.
ولی میتونیم رویکرد خودمون رو نسبت به کار کردن و کسب درآمد تغییر بدیم. این کاری بوده که انسان خردمند در طول دوران تکامل همواره انجام داده.
این تغییر رویکرد میتونه تغییر فیلد کاری باشه تا پذیرش فناوری و استفاده حداکثری از اون.
اگر هم کسی نتونه خودش رو با جریان تکامل همراه کنه، بله ممکنه که منقرض بشه. اما ما بلد شدیم و میدونیم که چطور خودمون رو با هر روند جدیدی همراه کنیم.
پس به جای اینکه بترسیم یا راهی خواهیم یافت یا راهی خواهیم ساخت.