از اسم کتی خوشم اومد، همینجوری، بیدلیل. یه حسی بود که از چند وقت پیش اومد. تشریح ویژگیهای شخصیتی بر اساس اسم نمیتونه درست باشه. این کارو بعضی وقتا میکنم و هرگز هم نتیجه با انتظار مطابق نبوده.
مثلا انتظاری که از آرمان داری با آرمانی که میبینی یکی نیست. این قضیه در مورد هادی، تارا، سارا، جمشید و محسن و منصور و فاطمه هم صدق میکنه.
ولی نمیدونم دیگه، همینطوری، یه حسی از ناکجا آباد اومد و دلم خواست اگر قرار بود کسی باشه، کتی باشه.
کتی مورد انتظار هم بدون شک با کتی واقعی فرق داره.
انگار کتی من باید ریاضی محض خونده باشه، ذهن باز و ایده پردازی داشته باشه.
با پایتون کد بزنه و از تحلیل دیتا لذت ببره.
یه تجربه نسبتا تلخ توی زندگیش داشته باشه که اثرش همیشه روی زندگیش مونده باشه. چون این کتی از بقیه کتیها مقاومترِ و سختی کشیدهتر.
شاید اینها تراوشهای یه ذهن سالم نباشه، ولی من میدونم که با این کتی خوشحالترم. البته اگر تصور اسمی با وجود عینی مثل هم باشن.
دست کم خواستنش که بد نیست؛ بذار بگم کاش کتی و پاییز با هم بیان …