چند روز پیش داشتم یکی از مقالههای اتلنتیک (The Atlantic) رو میخوندم که عنوانش «عصر رسانههای اجتماعی در حال تمام شدن است» بود.
میگه که بشر از سال ۲۰۰۰ وارد جریان ارتباطات آنلاین شد.
که خب بعد از حباب داتکام میتونست یک کاربرد معقول و حساب شده برای اینترنت باشه.
شرکتهایی هم که دیگه نمیخواستن تجربههای تلخ حبابی شدن رو تکرار کنن، دست گذاشتن روی همین قضیه ارتباطات اینترنتی و ارائه راهکارهایی برای اینکه هر کسی از هر جایی بتونه از احوال دوستان و عزیزانش باخبر باشه.
فلسفه این حرکت هم همون دهکده جهانی بود و تا حدودی هم دستهای پنهان گلوبالیزم پشتش دیده میشد.
بنابراین اولین سایتها و اپلیکیشنهای این حوزه در واقع «سوشال نتورک» بودن.
اگه یادتون باشه «مای اسپیس» نمونه بارز یه سوشال نتورک تو همون سالهای ابتدایی قرن بیست و یکم بود.
رقبای قویتری وارد میدان شدند.
مثل فیسبوک و لینکدین که هر دو ابتدا گوشهای از بازار رو هدف گرفته بودن اما بازارهای جدیدی هم ازشون استقبال کردن.
اسلوگان قدیمی فیسبوک، حدود سال ۲۰۰۴ نقل به مضمون این بود: «در ارتباط باش، بذار پیدات کنن، با فیسبوک باش».
اگه به این اسلوگان دقت کنیم چیزی بیشتر از همون مفهوم ارتباط برقرار کردن و پیدا کردن همدیگه از جاهای مختلف دنیا توش نیست.
یا لینکدین صرفا قرار بود فرایند کاریابی و ایجاد ارتباط بین کارفرمایان و کارجویان رو سادهتر کنه.
سوشال نتورک کم و بیش با همین مدل و چند بازیگر اصلی و فرعی تا سال ۲۰۰۶ ادامه پیدا کرد.
زمانی که توییتر وارد بازی شد. توییتر رو نمیشد صرفا سوشال نتورک یا شبکه اجتماعی به حساب آورد. چون شما میتونستی به اندازه ۱۴۰ کارکتر محتوای متنی هم تولید کنی.
و حدس بزنید چه محتوایی رو میشد توی ۱۴۰ کارکتر قرار داد؟ خبر و مخصوصا از نوع بدش!
توییتر در مرز بین سوشال نتورک و سوشال مدیا قرار گرفت.
تا اینکه اینستاگرام در سال ۲۰۱۰ معرفی شد و مسیر مهاجرت از شبکه اجتماعی به رسانه اجتماعی رو برای بقیه هموار کرد.
اینستاگرام رسانه اجتماعی بود؛ امکان تولید محتوای تصویری و متنی رو همزمان داشت و خیلی هم براش مهم نبود که شما حتما با دوستانتان در ارتباط باشید.
مهم این بود که صرفا در ارتباط با سایر آدمها باشید و با محتوایی که تولید میکنید، آدمهای بیشتری رو به خودتون جذب کنید.
در ادامه مقاله اتلنتیک اومده که اینستاگرام با به روزرسانیهای سریع و رشد زیاد ظرف چند سال کارکرد سوشال نتورک بودن رو کاملا تغییر داد.
به نظر من تاثیر مخرب این رویکرد اینستاگرام در چند سال گذشته حتی پیامرسانهای موبایلی رو که صرفا باید ابزاری برای تبادل پیام باشن رو به سکوهای انتشار و توزیع محتوا تبدیل کرده.
این تغییر پارادایمی جهانی رو ساخته که امروز بهش میگیم سوشال مدیا.
جهانی که امروز داخلش اتفاقا به ماهیتهای غیرانسانی بیشتر اهمیت داده میشه.
شما ببینید چندین میلیون نفر در دنیا مثل خود من یا شما هستیم که برای دیده و شنیده شدن برندها در سوشال مدیا کار میکنیم اما خودمون توی این بازی نیستیم.
نه اینکه نخوایم توی بازی باشیم، در واقع بهمون بازی نمیدن یا شاید بهترِ بگیم اصلا نوبت به ما نمیرسه.
به هر حال با خبرهایی که اخیرا رسیده مثل تعدیل ۱۱۰۰۰ نفر از نیروهای متا (شرکت مادر فیسبوک، اینستاگرام و واتساپ) و ایدههای پرریسک ایلان ماسک برای توییتر و افت رویکردهای گلوبالیستی در دنیا و تمایل بیشتر به موجهای ملیگرایانه و حتی قبیلهگرایی، احتمالا تا ده سال آینده پرونده رسانههای اجتماعی به شکل فعلی بسته میشه.
در پایان نویسنده اشاره کرده که برای اینکه واسه اون روزا آماده باشیم، باید کمکم به محیط واقعی برگردیم و یه بار دیگه با چهرهها و صدای واقعیمون با همدیگه ارتباط بگیریم و گروه بسازیم.