نتفلیکس سال ۱۹۹۷ با هدف کرایه فیلم به عنوان یه ویدیو کلوب در قالب یه شرکت راهاندازی شد. اون موقع کمتر از ۱۰۰۰ عنوان فیلم و سریال داشت.
سال ۲۰۰۰ مدل درآمدی نتفلیکس بر پایه اشتراک شد و تو همین سال این شرکت، یه سیستم پیشنهاد دهنده فیلم راه انداخت.
تا سال ۲۰۰۵ تعداد مشترکان نتفلیکس به بیشتر از ۴ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر رسید و تا همین موقع، الگوریتم پیشنهاد دهنده هم قویتر شده بود.
سال ۲۰۰۷ زمانی بود که شما میتونستید محتوای نتفلیکس رو آنلاین ببینید. از همون سال اونا اجازه پخش انحصاری خیلی از فیلمها و سریالها رو هم گرفتن.
فرقی نمیکنه یک کاربر از ماداگاسکار با موبایل در کنار یک درخت بائوبائو باشه یا کاربر دیگهای نشسته در بالکن یک خانه ویلایی در بورلیهیلز با یک سرفیس روی میزش؛ هر دو میتونن «بازی مرکب» رو تماشا کنند.
تعداد مشترکهای نتفلیکس تا ۲۰۱۶ به ۵۰ میلیون نفر رسید و نتفلیکس الان یکی از قویترین بازیگرهای بازار VOD (Video On Demand) شده.
در ادامه میخوایم بریم سراغ استراتژی مارکتینگ نتفلیکس و ببینیم که نتفلیکس چطور از یه شرکت ویدیو کلوب به یه پلتفرم استریم آنلاین تبدیل شد.
مخاطب هدف نتفلیکس
همونطوری که میدونید شناخت پرسونا برای موفقیت هر نوع از استراتژی خیلی مهم هست. بنابراین مدیران نتفلیکس هم به خوبی جامعه هدف خودشون رو شناسایی کردن. پرسونای اصلی نتفلیکس سه ویژگی داره:
- از فناوری خوشش میاد و سعی میکنه توی زندگی روزانهاش، فناوریهای مختلف رو به کار بگیره
- با ابزارهای دیجیتال کار میکنه و دستکم روزی چند ساعت آنلاینِ
- محدودیت سنی و جنسیتی نداره
علاوه بر اینها بازار نتفلیکس شامل این سگمنتها (بخشها) هم هست که خب طبیعتا برای هر کدوم از اینا سیاستهای مارکتینگی خاصی در نظر گرفته شده: نوجوانها (گفتیم محدودیت سنی وجود نداره با این حال نوجوانها بیشتر هستن)، دانشجوها، کارآفرینها و متخصصان حرفهای.
نتفلیکس در چند سال گذشته همواره تلاش کرده تا سریالها و فیلمهای جدیدی رو برای هر کدوم این گروهها معرفی کنه تا بتونه اونا رو روی پلتفرم خودش حفظ کنه که این موضوع خودش به صورت خودکار به افزایش زمان تعامل کاربران و سرمایهگذاری اونها در نتفلیکس میشه.
اینجا منظورم از سرمایهگذاری تعداد دقیقههایی هست که من به عنوان کاربر، دارم مشخصات فیلمها و سریالهای جدید رو میخونم، موارد مورد علاقهام رو بوکمارک میکنم، کامنت میذارم، رتبه میدم و تصمیم دارم که بیام و دوباره به نتفلیکس سر بزنم.
بعد از اینکه با پرسونای نتفلیکس آشنا شدیم میتونیم بگیم که عناصر اصلی استراتژی بازاریابی این شرکت چی بوده که تونسته موفق بشه؟
اجزای کلیدی مارکتینگ نتفلیکس
اولین نکته قابل تامل اینه که نتفلیکس استراتژی بازاریابی یکپارچه رو انتخاب کرده. به این معنی که اگر سوشال مدیا، بیلبورد و رپورتاژهای اونا رو ببینیم، پیامها مشابه و فراخوانهای اقدام یکسان هستند.
این صدای برند یکسان در کنار چابکی و رویکرد مشتری محور باعث شده تا استراتژی مارکتینگ نتفلیکس تاثیرگذارتر از رقبا از کار دربیاید.
دومین نکته هم استفاده گسترده از دادههاست. به هر حال نتفلیکس میلیونها کاربر داره و تجربههای کاربری این افراد با پلتفرم، یک منبع ارزشمند برای استخراج اطلاعات مفید و اخذ تصمیمهای استراتژیک هست.
شخصیسازی تجربه کاربری هم یکی دیگر از بخشهای این استراتژی هست. مدیران نتفلیکس از راههای خلاقانهای برای تهییج کاربران استفاده کردن. خط مشی کلیشون در این مورد «هر کاربر، فیلمش» بوده که یعنی هیچ کاربر نتفلیکس بدون فیلم یا سریال مورد علاقهاش از این پلتفرم دستخالی برنمیگرده.
امکان دسترسی عادلانه و مشابه برای همه کاربران از دیگر بخشهایی بوده که در استراتژی مارکتینگ نتفلیکس مورد توجه قرار گرفته.
به همین دلیل فرقی نمیکنه یک کاربر از ماداگاسکار با موبایل در کنار یک درخت بائوبائو باشه یا کاربر دیگهای نشسته در بالکن یک خانه ویلایی در بورلیهیلز با یک سرفیس روی میزش؛ هر دو میتونن «بازی مرکب» رو تماشا کنند.
این سیاست عادلانه از طرفی حجم انبوهی از دادهها را تولید میکنه که تحلیل و بررسی اونها به یکی دیگه از بخشهای مهم استراتژی نتفلیکس تبدیل شده و به مدیران این شرکت اجازه میده تا همواره تجربه لذتبخشی رو برای کاربران فراهم کنند.
اما در نهایت بد نیست به این نکته هم اشاره کنیم که بخش زیادی از موفقیت نتفلیکس مدیون محتوایی هست که برای کاربرانش فراهم کرده و این اتفاق نمیافتاد اگر آدمهای متخصص تو این سازمان وجود نداشتن.
شاید براتون جالب باشه بدونید که نتفلیکس از اولین شرکتهایی بود که پوزیشن مدیر ارشد محتوا (CCO) رو باز کرد و من در پست «معرفی چند مدیر ارشد محتوا» در موردش نوشتم.